علمی وآموزشی و مذهبی وگردشگری و جهانگردی
آموزشی ومذهبی و جهانگردی و علمی
 
 
یک شنبه 22 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 16:15 ::  نويسنده : صادق
یک شنبه 20 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 18:27 ::  نويسنده : صادق

 شکار رفتن رستم و رسیدن به شهر سمنگان

شنیده ام قصه ای از روزگاران قدیم که :

روزی رستم ناراحت و اندوهگین بود ، پس فکر شکار کرد . آنگاه کمرش را بست و تیردانش را پر از تیر کرد و بسوی مرز ثوران حرکت کرد . وقتی نزدیک مرز رسید بیابانی را پر از گور خر دید و بسیار خوشحال شد و اسبش که نامش رخش بود به حرکت در آورد و با تیر و کمانی که همراه داشت چند گورخر شکار کرد و بعد مقداری خار و خاشاک و شاخ و برگ درختان را جمع آوری کرد و با آنان آتشی عظیم درست کرد . بعد درختی را از جایش کند و گورخری را بر آن سیخ کشید ، وقتی گورخر بریان و پخته شد تمام آنرا خورد بعد از مدتی خواب بر چشم هایش چیره شد و به خواب فرو رفت .

در موقعی که رستم در خواب عمیق فرو رفته بود عده ای از سواران تورانی که از نزدیکی او گذر می کردند رخش را که در حال چریدن بود به همراه خود بردند.

رستم از خواب بیدار شد ، هر چه به اطرافش نگاه کرد اثری از رخش ندید. بسیار مضطرب و پریشان شد ، پس برخاست و شروع کرد به جستجو ، اما هر چه اطراف را گشت نتیجه ای نگرفت . پس قدری تامل کرد در حالیکه با خود فکر می کرد این سخنان را بر لب جاری می کرد :

اکنون که پیاده می روم و بدون اسب ، مردم چه فکری دربارۀ من می کنند ؟ آنان مرا بی عرضه فرض می کنند که نتوانستم از اسبی نگهداری کنم . اکنون باید بروم و فکر چاره ای کنم .

پس بعد از گذشتن این افکار ، راهی شهر سمنگان شد. سلاحش را بر کمر بست و بدنبال نشانی از رخش براه افتاد در حالیکه بسیار نا امید و پریشان بود . رستم بعد از مدتی که مسافتی را پیمود به شهر سمنگان رسید . خبر ورود رستم را به شاه سمنگان دادند ، آنگاه شاه سمنگان به اتفاق بزرگان به استقبال و پذیرایی رستم آمدند . بعد از خیر مقدم به رستم ، او را به کاخ بردند و سبب ناراحتی وی را جویا شدند . رستم به آنان گفت که اسبش را ربوده اند و بدنبال نشانی از رخش تا نزدیکی این شهر آمده و اگر اسبش پیدا نشود رودی از خون جاری می کند . شاه سمنگان بعد از شنیدن سخنان رستم به او گفت :

جان و مال ما در اختیار توست ، ما همه گوش به فرمان تو هستیم ای نیرومند دلاور ، کسی جرات ندارد که به توچنین جسارتی بکند . تو امشب را مهمان ما باش و خوش بگذران و غم و اندوه را از دلت بیرون کن که انشاءالله تا فردا رخش ات پیدا می شود.

رستم وقتی که چنین سخنانی را از شاه سمنگان شنید گمان و تردیدش نسبت به آنان برطرف شد و خوشحال و شادمان شد. شاه سمنگان هم مجلس جشنی بر پا کرد و دستور داد که سفره ها بیاورند . جامها را پر از شراب کردند و نوازندگان نواختند و آن شب را به افتخار رستم به شادی گذراندند.

رستم ، چون نیمه های شب شد خواب بر چشمهایش چیره گردید ، پس برای او رختخوابی که آغشته شده بود به عطر و گلاب آماده کردند و رستم را به آن مکان راهنمایی کردند ، آنگاه رستم بسوی بستر خویش رفت و به خواب فرو رفت .

آمدن تهمینه دختر شاه سمنگان به نزد رستم

 

چون پاسی از شب گذشت رستم از صدای پایی از خواب برخاست . در حالیکه گوشش را تیز کرده بود تا صاحب صدا را بشناسد در اطاقش باز شد ، خدمتکاری در حالیکه شمعی در دست داشت و بدنبال وی دختری زیبا ، ظاهر شد . رستم بسیار متعجب شده بود و در حالیکه به آن دو می نگریست گفت :

ای دختر ، در این وقت شب چه می خواهی ؟ برای چه به اینجا آمده ای ؟

دختر پاسخ داد :

نام من تهمینه است . دختر شاه سمنگان هستم . من دختری هستم که تاکنون کسی نه صورت مرا دیده و نه صدای مرا شنیده است . من بارها و بارها وصف شجاعتها و دلاوری ترا شنیده ام که تو از شیر و دیو و پلنگ نمی ترسی و عقاب تیز چنگال هم وقتی ترا می بیند در شکار کردن جرات و شهامت خود را از دست می دهد و من چنین سخنان دربارۀ تو بسیار شنیده ام . در آرزوی دیدار تو بودم و می خواستم که ترا از نزدیک ببینم .اکنون که دست سرنوشت و تقدیر ترا به این شهر کشانیده من مایلم که اگر تو نیز مایل باشی ، ترا به همسری خویش در آورم تا از تو پسری داشته باشم بسان خودت ، دلاور و نیرومند و من برای پیدا کردن اسبت این شهر را زیر پا می گذارم و او را برایت می آورم.

رستم که شیفتۀ تهمینه شده بود چارۀ کار را جز این ندید که در همان وقت موبدی را بخواند و او را از شاه خواستگاری کند . شاه سمنگان چون چنین سخنی شنید بسیار خوشحال شد ، پس مجلس جشنی فردای آنروز بر پا شد و تهمینه به همسری رستم در آمد.

یک روز گذشت و روز بعد رستم تهمینه را فراخواند و به او گفت :

ای همسر گرامی و مهربانم ، از اینکه می خواهم ترا ترک کنم بسیار اندوهگین هستم . بدان که من نمی توانم در اینجا بمانم چون اگر افراسیاب پادشاه ترکان از وجود من آگاهی حاصل کند موجب آزار و اذیت من خواهد شد، پس من باید بسوی سیستان بروم . تو این مهره ها را از من بگیر و اگر در آینده فرزندمان دختر بود آنرا به گیسویش ببند و اگر فرزندمان پسر بود آنرا به بازویش ببند .

پس در همان روز نیز خبر پیدا شدن رخش به گوش رستم رسید و بسیار خوشحال شد. آنگاه سوار بر اسبش شد و با تهمینه خداحافظی کرد و راهی سیستان شد.

چون نه ماه گذشت تهمینه پسری بدنیا آورد که نامش را سهراب گذاشتند . سهراب شباهت فراوانی به پدرش داشت و برو بازوی قوی و نیرومندی داشت. سهراب وقتی که یکماهه شد به مانند کودک یکساله بود. وقتی سه ساله شد، بازی چوگان می کرد و هر چه که بزرگتر می شد علاقه اش به تیر و کمان زیاد میشد. وقتی که ده ساله شد، کسی یارای مقابله با او را نداشت . او پهلوانی دلیر و شجاع شده بود . سهراب روزی به نزد مادرش آمد و گفت :

مادر، بگو ببینم من فرزند چه کسی هستم ؟ نام پدر من چیست ؟ اگر کسی از من بپرسد که پدرت چه کسی است چه جوابی بگویم؟ چرا نام پدر را از من کتمان می کنی ؟ تهمینه قدری در فکر فرو رفت آنگاه گفت :

پسرم ناراحت نشو و خوشحال باش. تو پسر رستم هستی ، آن دلاوری که مانند که مانند و نظیری ندارد. تو از نژاد سام و زال هستی و جهان پهلوانی بسان پدرت بدنیا نیامده و نخواهد آمد.

آنگاه تهمینه از جای برخاست و به طرف اطاقش رفت و در حالی برگشت که نامه ای در دست داشت. آنوقت در نامه را باز کرد که در آن سه کیسه زر بود و نشان سهراب داد و بدو گفت :

فرزندم این نامه را پدرت رستم از ایران فرستاده ، این نشانی از پدرت است که من نشان تو دادم ، اما چیزی که تو باید بدانی این است که پدرت نباید از وجود تو که چنین دلاور شدی اطلاع حاصل کند . چون اگر مطلع شود ترا به نزد خودش می برد و من هم که طاقت دوری ترا ندارم و آزرده و نگران خواهم شد و از دوریت می میرم .

سهراب گفت :

اگر من فرزند چنین نامدار و پهلوانی باشم چرا باید پنهان کنم ؟ همۀ مردم دربارۀ رستم حرف می زنند چه افتخاری بالاتر از این که من فرزند رستم هستم . اکنون من لشکری از ترکان فراهم می کنم و بسوی ایران حرکت می کنم . به جنگ کاووس ، پادشاه ایران می روم و او را نابود می کنم و همراه پدر می شوم. وقتی که ما دو تن یکی شدیم چه کسی جرات فرمانروایی در برابر ما را دارد؟

سهراب بعد از چند روز به جمع آوری لشکری پرداخت که همه از افراد با تجربه و کاردان و شجاع بودند و دستور داد که بهترین اسب را برایش آماده سازند. آنگاه تاج بر سر نهاد و کمرش را با سلاح بست و زره بر تن کرد و راهی ایران شد.



ادامه مطلب ...


یک شنبه 13 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 20:38 ::  نويسنده : صادق

 

 

 

السلام علیکِ یا زینب کبری السلام علیکِ یا بنت رسول الله 

السلام علیکِ یا بنت امیرالمومنین (س)

صبر را مفهوم معنا زینب است

کعبه غمهای دنیا زینب است

چون حسین است آفتاب شهر عشق

ماهتاب عالم آرا زینب است

 هر کس بر مصیبت های این دختر ( زینب سلام الله ) بگرید ، همانند کسی است که بر برادرانش ، حسن وحسین (ع) ، گریسته است .      پیامبر اکرم (ص)

نام : زینب (س)

نام پدر : حضرت امیرالمومنین علی بن ابیطالب (ع)

نام مادر : حضرت فاطمه زهرا (س)

ناریخ ولادت :  روز پنجم جمادی الاولی سال پنجم یا ششم هجری قمری

محل تولد : مدینه

کنیه : ام الحسن و ام الکلثوم

القاب : صدیقه الصغری، عصمة الصغری، ولیه الله العظمی ، ناموس الکبری ، شریکةالحسین (ع) ، کامله ، فاضله و...

همسر : عبدالله فرزند جعفر بن ابیطالب

تعداد فرزندان : 3 پسر ( علی ، عون ، جعفر ) و1 دختر ( ام الکلثوم )

وفات : شب یکشنبه 15 رجب سال 63 هجری قمری

محل دفن : شام

 ای فروغ تابنده کوثر! ای پرستار شهادت! تو بانوی فصاحتی و اعجاز. نطق آتشین تو قلب سنگی کوفیان را ذوب کرد، اشک از چشمان آنها به راه انداخت و به سینه های کویری شان گسیل داشت. تو فرزند کوثری! تو جرعه ناب کوثری! نامت همیشه درس آموز عزت و یادت هماره الهام بخش شرف و مردانگی باد.  

  ای شکوه حماسه در سراپرده حیرت! ای زخم خوره نینوا! ای بانوی خورشیدهای دربند! ای زینب قهرمان! تو که خود، وسعتی به اندازه همه سوگ های آفرینش داشته ای، تو که خود دریای بی کران اشک را، ساحل بودی، چگونه باید بر تو سوگواری نمود که ما سوگواری را از تو یادگار داریم. تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات، به گوش تاریخ رساندی و اگر این حنجره صبوری و آن نطق آتشین تو در کاخ یزیدیان نبود، داستان جان سوز آن ظهر عطشناک در کوچه های تاریخ به دست فراموشی سپرده می شد.

 15 رجب، سالروز وفات

عقیله بنی هاشم، پرچمدار کربلا،

زینب کبری (سلام الله علیها)

را به تمامی مسلمانان جهان تسلیت عرض می‌کنم

التماس دعا

 

در ادامه مطلب

 



ادامه مطلب ...


یک شنبه 11 ارديبهشت 1394برچسب:, :: 8:0 ::  نويسنده : صادق

 

اس ام اس ویژه تبریک روز معلم

 

ای معلم تو را سپاس : ای آغاز بی پایان ، ای وجود بی کران ، تو را سپاس .ای والا مقام ،

ای فراتر از کلام، تورا سپاس. ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی

سپاست می گویم، تو را به اندازه تمام مهربانی هایت سپاس می گویم . ای نجات بخش

آدمیان از ظلمت جهل و نادانی،ای لبخندت امید زندگی و غضبت مانع گمراهی تو را سپاس

می گویم . این تویی که با دستان پر عطوفتت گلهای علم و ایمان را در گلستان وجود می

پرورانی و شهد شیرین دانش را به کام تشنگان می ریزی. پس تو را ای معلم به وسعت

نامت سپاس می گویم . همان نامی که چهار حرف بیشتر ندارد ، اما کشیدن هر حرف و

صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد.

 

معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون

کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر چمن های

دشت دانش آموختگی فرو می ریزی . خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما وحرارت کلبه ی

سرد یأس و ناامیدی و ارمغان شور و شعف است . غنچه ی تبسمی که از گلستان لبهای

تو می روید، طراوت لحظه های ابهام و زیبا یی بخش خانه ی وجود ماست . کلام روح بخش

و دلنشین تو موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به

شور در می آورد. روانی به لطافت گلبرگهای ارغوان داری که از احساس و شور و شعف لبریز

است . دستهای روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت از

نیروی ایمان و انسانیت شعله ور است . سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ،

صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در تو خلاصه نمود . معنای کلام امید

بخش تو همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست . علم آموزی و صبر

ایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی

هستی . قدوم سبز تو سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی

ماست . طپش قلب تو آهنگ خوش هستی و جوشش نشاط در غزل شیوای زندگی

است . تو روشنایی بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می بخشی . ‹‹ و ما

یستوی الاعمی والبصیر . و لا الظلمات ولا النور ›› وهرگز کافر تاریک جان کور اندیش با مومن

اندیشمند خوش بینش یکسان نیست وهیچ ظلمت با نور یکسان نخواهد بود . چگونه

سپاس گویم مهربانی ولطف تو را که سرشار از عشق ویقین است . چگونه سپاس گویم

تأثیر علم آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته

است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو مرا نه توان سپاس است ونه کلام وصف .

تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت ، عاشقانه چنین می سراید : معلم کیمیای جسم

و جان است ... مــعلم رهنمای گمرهان است.... شـده حک بر فراز قله ی عشق .... معلم

وارث پیغــــمبران است

بر گرفته از وبلاگ بیتوته

 

 

 



 

ولادت امام علی ( ع )

 

شيعه همه جا رهبر و مولاش علي است 
دنياش علي بوده و عقباش علي است 
بي‌مهر علي زهد ابوذر همه هيچ 
سلمان كه محمدي است آقایش علي است


Image result for ‫ولادت امام علی‬‎ا

امشب به کعبه فاطمه پروانه علی است 
دل دور کعبه گردد و دیوانه علی است 
دست خدا به کعبه روی شانه علی است 
امشب دل رسول خدا خانه علی است

************************

امشب به لوح نقش قلم ذکر یا علی است 
آوای سنگ های حرم ذکر یا علی است 
بت‌های کعبه را همه دم ذکر یا علی است 
امشب دعای فاطمه هم ذکر یا علی است 
امشب زمین به یمن علی عرش می‌شود 
امشب فلک ز بال ملک فرش می‌شود

********************

 

اى آنكه حريم كعبه كاشانه تست‏ 
بطحا صدف گوهر يكدانه تست‏ 
گر مولد تو بكعبه آمد چه عجب‏ 
اى نجل خليل خانه خود خانه تست



درباره وبلاگ


به وبلاگ خوش آمدید از حسن انتخاب شما کمال تشکر راداریم لطفا نظرات و پیشنهادات خودتان را بنویسید. با تشکر
١فرهنگي تغييرات وتکنولوژي-ديني
تبریک سال نو خداوند کدام گناه‌ها را نمی‌بخشد؟ اطلاعات نماز اطلاعات عمومی دینی میلاد امام حسن مجتبی (ع) بر مسلمین مبارکباد تبریک میلاد باسعادت حضرت محمد(ص9 و امام صادق (ع) داستان شیطان و مرد نماز گزار دانستنی های جالب و مفید از بین بردن بوی سیر و رفع بوی پیاز از دهان... اعمال ماه ذی القعده حلول ماه رمضان را پیشاپیش تبریک می گویم نكته‌های خواندنی درباره حضرت زهرا(سلام الله علیها) آغاز کار با نام خدا معنی ایمان ازدیدگاه امام علی (ع) روغن نارگیل چه خواصی دارد ورمی کمپوست چیست ؟ زندگی نامه شهید مسلم فشایی به همراه وصیت نامه اش تفسیر سوره یس دانستنیهای جالب و عجیب علمی!!! معجزه‏اى از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) عوامل مؤثر بر سلامت نظام اداري و رشد ارزش‌هاي اخلاقي در آن امید بخش‌ترین آیه قرآن کریم از زبان رسول اکرم(ص) نقش فرهنگ در پيشبرد اهداف استراتژيك سازما نها فرا رسیدن سال 1395را پیشاپیش تبریک می گویم فرهنگ و استراتژي یک دنیا شگفتى در یک پرنده كوچک ویژگی خاص «آیة‌الکرسی» فرهنگ سازماني از نقطه نظر رابرت كويين پیشاپیش شب یلداتان مبارک اسرار آفرينش در قرآن-قسمت نخست اربعين امام حسين عليه السلام چگونه عمر لپ تاپ مان را افزایش دهیم؟ رنگ شناسی در معماری فرارسيدن مام محرم ايام سوگواری سرور آزادگان جهان امام حسين (ع) را تسليت می گوييم پیشاپیش عید غدیر خم بر همه مسلمانان مبارک عيد قربان؛ روز ذبح نفس با تيغ تقوا لقب قائم علیه السّلام چرا بعضی از ویروس ها از دید ویروس کش پنهان می مانند ؟ از قلب ویندوز خود نسخه ی پشتیبان تهیه کنید پیشاپیش عید فطر را تبریکی گوییم عید مبارک باد مدیریت اسلایدهای چندبخشی در پاورپورینت 12 برند گرانقیمت خودروسازی جهان 25 مکان برتر گردشگری دنیا حلول ماه مبارک رمضان بر شما مبارک باد تصاویری زیبا از طبیعت روستای شیخ مصطفی سرولایت در آبشار یخی آبنیک+تصاویر
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی وآموزشی وگردشگری و آدرس nnjj.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان